هیچ استراتژی بینقصی وجود ندارد. باید به طور مداوم نتایج را تحلیل کنیم و تغییراتی که لازم است را اعلام کنیم.
محتوا به طور معمول در وبسایت کسبوکار تولید و منتشر میشود و از طریق کانالهای مختلف مانند شبکههای اجتماعی، بازاریابی ایمیلی، سئو یا کمپینهای تبلیغات کلیکی به اشتراک گذاشته میشود و به کاربران معرفی میشود.
امروزه بیشتر تصمیمهای خرید مخاطبان به شکل آنلاین شروع میشود. برای مثال آخرین خرید خود را در نظر بگیرید. خریدتان هر چه که باشد، احتمالاً به نحوی با جستجو در اینترنت برای کسب اطلاعات درباره محصولات یا خدمات مدنظرتان شروع شده است و تصمیم نهایی را بر اساس نظرات کاربران، راهحلهای ارائهشده در وبسایتها، ویژگیهای سرویسهای مختلف و قیمتهای پیشنهادی کسبوکارهای مختلف گرفتهاید.
حتما بخوانید: فرایند اجرای گام به گام هک رشد هوش مصنوعی به تدریج و به دلیل نیازهای رو به رشد کسبوکارها به دنیای دیجیتال مارکتینگ وارد شد.
بدون اغراق بعد از این دوره میتوانید به خودتان بگویید متخصص گوگل ادز.
هنوز هم از روشهای بازاریابی سنتی استفاده میشود. هنوز تراکت پخش میکنند، بیلبورد میزنند، تبلیغ تلویزیونی میروند.
اما هنگام ارزیابی نتیجه فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ، بسیاری از دیجیتال مارکترها دقیقاً نمیدانند که کدام معیارها اهمیت بیشتری دارند.
نوتیفیکیشن: نوتیفیکیشن هم میتواند یک مدل از برقراری ارتباط با مخاطب باشد، چون شما خبرها و اطلاعات جدید را به مخاطب اعلام میکنید.
دو ابزار تحلیل در دیجیتال مارکتینگ که شما هم آنها را خوب میشناسید، گوگل سرچ کنسول، و گوگل آنالیتیکس هستند.
بسیاری از شرکتها تمرکز خود را بر ترافیک حاصل از کمپینهای دیجیتال مارکتینگ قرار میدهند. ترافیک همیشه معیار مهمی به شمار نمیرود، اما به طور معمول برای سنجش کیفیت عملکرد کمپینها باید آن را ارزیابی کنید.
مخاطبانمان را باید بشناسیم؛ یعنی بفهمیم چه کسانی هستند؛ چه نیازهایی دارند و از کجا آمدهاند.
هدف اینجا آشنایی است، نه بیشتر! برندها در این مرحله تلاش میکنند تا توجه مشتریها را به خودشان جلب خدمات دیجیتال مارکتینگ کنند.
اما اطراف را که نگاه کنید، کمتر کسی را میبینید که تراکتهای پخششده را بگیرد و بخواند و بعد تصمیم بگیرد زنگ بزند.
در ماشین به جز راننده که حواسش به رانندگیست، بقیه معمولاً سرشان در گوشی است. وقتی کسی به جاده نگاه نمیکند، چه کسی آن بیلبوردها را خواهد دید؟